الهه و چراغ جادو

تنهایی فقط زیبنده خداست

الهه و چراغ جادو

تنهایی فقط زیبنده خداست

متولد دلو

فردا باید یه برنامه رو کامل اجرا کنیم و نوارشو بفرستن تهران ؟ مدیر کل؟ نمیدونم آخه خانمه که تل کرد من خواب بودم درست گوش نکردم ولی توی این مایه ها بود که هنوز نگفته بودن کسی رو بگیرن و خانم مدیر تولید اصرار کرده بود . ولی چون میخوام کارمند حقوق بگیر اونجا بشم باید تایید اونجا هم بشه . ولی اگه نشد هم نشد . خوب؟

تا  اندکی دیگر از این خونه میریییییییییم . کاش تا نیمه بهمن رفته باشیم که تولدمو توی خونه خودمون باشیم. روز آخری باید به نگهبان فوضولش زبونک بندازم و بای بای کنم ... زشته ... خوب توی دلم که میتونم

بازی از طرف خاله شاذه اینجوریه که متولد هر ماهی که هستی از اینجا  برش میداری و درست و غلطا رو مشخص میکنی :

متولدین‌ بهمن‌ ماه‌، اساسا صاحب‌ شخصیتی‌ قوی‌ و جذاب‌ هستند. آنها به‌ دو گروه‌اصلی‌ تقسیم‌ می‌شوند: گروه‌ اول‌، خجالتی‌، حساس‌، مهربان‌، با ملاحظه‌، صبور،شکیبا و کمرو و گروه‌ دیگر پر شور و شوق‌، شاد، سرزنده‌، پر نشاط و خودنما هستندکه‌ گاهی‌ اوقات‌ عمق‌ شخصیت‌ قوی‌ خویش‌ را زیر پوشش‌ بی‌ خیالی‌ و بازیگوشی‌پنهان‌ می‌سازند   (من یه چیزی بین دو گروهم نه؟ در واقع متولد هر گهی هم بودم بالاخره یه چیزیش بهش میخورد)

هر دو گروه‌ نیاز دارند تا گهگاهی‌ از انسانها و دنیا کناره‌گیری‌ کنند و به‌ جای‌ خلوتی‌پناه‌ ببرند و در این‌ زمان‌ تبدیل‌ به‌ افرادی‌ گوشه‌گیر و منزوی‌ می‌شوند. آنها از این‌فرصت‌ها برای‌ تعمق‌ و عبادت‌ استفاده‌ می‌کنند (عبادت و تعمق اصلا . برای گریه کردن استفاده میکنم)

آنها در دوستی‌ نیز به‌ شدت‌ مستقل‌ وبی‌نیاز هستند   (فحش میده هاااا . آخر وابستگی ام)

متولدین‌ بهمن‌ ماه‌ با این‌ که برون‌ گرا محسوب‌ می‌شوند ، به‌ راحتی‌ با هر کسی‌ دوست‌ نمی‌شوند . به‌ خصوص‌ اگر از کسی‌ خوششان‌ نیاید،اصلا تظاهر نمی‌کنند و به‌ سمت‌ او نمی‌روند  (هااااااا)

اگر کسی‌ آنها را گول‌ بزند و سرشان‌ کلاه‌ بگذارد، خشم‌ وعصبانیت‌شان‌ وحشتناک‌ خواهد بود. اگر شخصی‌ توی‌ ذوق‌ آنها بزند و ناامیدشان‌کند، هرگز او را نمی‌بخشند.  (کینه ای نیستم)

آنها در هر حرفه‌ انسانی‌ و هنری‌ در حال‌ پیشرفت‌ وترقی‌ مثل‌ کارهای‌ خیریه‌ و بهزیستی‌، تدریس (همه میگن من برا معلمی ساخته شدم)‌، نویسندگی‌ به‌ خصوص‌ «شعر» واجرای‌ برنامه‌ از رادیو و تلویزیون‌ موفق‌ هستند (اوفییییییییییییی) . هم‌ چنین‌ عده‌ای‌ از آنها به‌ عنوان‌موسیقی‌ دان‌ و هنرپیشه‌ کمدی‌ عالی‌ عمل‌ می‌کنند

از میان‌ عیوب‌ و نقطه‌ ضعف‌های‌ آنها می‌توان‌ به‌ خودسری‌، نافرمانی (الآن الهام تایید کرد)‌، سرکشی‌، دمدمی‌ بودن‌ (خیلی) ، سردی‌ (با منه؟!)، بی‌اعتنایی‌،تمایل‌ افراطی‌ به‌ گوشه‌گیری‌ و انزوا و دوری‌ از زندگی‌ و اجتماع (همش دوس دارم توی جمع باشم)‌، و اصرار روی‌ نقطه‌ نظراتشان‌ اشاره‌ کرد (از یه چیزی خوشم بیاد همه بگن زشته کمترین اثری روی من نداره)

خشم‌ و غضب‌، بیزاری‌، گستاخی‌ و یا بدتر سکوت‌ تهدیدآمیز آنهامی‌تواند به‌ صورت‌ فوران‌ شدید عصبانیت‌ بروز داده‌ شود  (تا اونجایی که جون دارم تحمل میکنم و آروم گریه میکنم و توی خودم میریزم و وقتی طولانی میشه مریض میشم جوری که دکتر هیچ دلیلی براش پیدا نمیکنه و میگه به خاطر استرسه)

علاقمندیها: جنگیدن‌ و از جان‌ مایه‌ گذاشتن‌ در راه‌ هدف‌ (نه خیلی دمدمی هستم زودی ولش میکنم) ‌، فکر کردن‌ وبرنامه‌ریزی‌ برای‌ آینده‌، گهگاهی‌ اندیشیدن‌ به‌ گذشته ‌، دوستان‌ و هم‌ نشین‌های‌ خوب‌و با وفا، تفریح‌ و سرگرمی‌  (بیش از حد به روابط عاطفی ام اهمیت میدم)

بیزاریها: عهد و پیمان‌های‌ واهی‌، تنهایی‌ بیش‌ از حد، یکنواختی‌، سرمشق‌گیری‌،ایده‌آلیستی (همه اش)‌

رنگ‌ محبوب‌ و خوش‌ یمن‌ متولدین‌ بهمن‌ ماه‌ «آبی‌ فیروزه‌ای‌» است‌

حدیث امروز :

هر وقت بدی بنده ای به کمال برسه، چشماش به زیر فرمانش می آد که هر گاه بخواد گریه میکنه _حضرت محمد

(دخترخاله های من از دم همینجوری ان! من باهاشون راحت نیستم . راستش ازشون میترسم)

پیشنهاد امروز:

معنی دعای کمیل تا چند روز منو توی یه حال و هوای دیگه میبره . امتحان کردین؟

استعداد نوشکفته

امروز چه روز خوشی بود . صبح توی کلاس سفره آرایی تل کردند گفتند ساعت 5/12 بیام برا تست صدا (برنامه رادیویی رویش) . یکی از بچه ها الویه اورده بود یه تزئین چرب پر ملاتی کردیم . شکل برش کیک . باید موادشو مخلوط نکنیم و لایه لایه بچینیم تا لایه ها پیدا باشه و از هم جدا باشه ولی هی کناره هاش قاطی میشد و بچه ها یکی یکی میگفتن خانم قاطی شد و مربی هم جواب همشونو با یه جواب میداد (آخر کار دورشو میبرم درست میشه) و این دخترا بازم یکی دیگه شون میپرسید ولی من همون بار اول گرفتم چون قراره اضافه شو یه خوشمزه ی تپل بخوره . یعنی کی؟

از بس بلوتوث بازی کردیم شارژم به ته ریق رسید و خاموشش کردم . وای یه چیزی هست میگه آموزش زبان بوشهری . این لحن گفتنش آآآآآآآآآآآآ  . میگه اکو خروس (اکبر خروس باز) منو دله (محمد حلبی)  بتل(سوسک)  تتو (باز هم سوسک) کلبوک (مارمولک) دی ماروک (نوعی مارمولک)

بعد از کلاس رفتم آرایشگاه محبوبم (شیوا) که خوشگل بشم  . توی تست صدا خیلی تاثیر داره مگه نه؟ ساعت 1 رسیدم خونه بدو بدو صورتمو صابون زدم و یه کوچولو آرایش و بابا رو که قلیه ماهی خورده بود و پشت سفره دنگ خواب بود انداختم تو ماشین و پرواااااااااز کردیم رفتیم صدا سیما . یه لحضه گوشی رو روشن کردم sms اومد که گفته بود به جای 5/12 ، 1 بیا . خدا نزدیک بود جیغ بزنم . یه اتاق بود شیشه داشت صدا اونور نمیرفت . گفت چراغ روشن شد حرف بزن . من اینقد نشستم تا اینکه اینا هی بال بال زدن و من نگاشون میکردم . به من چه قدرت عکس العمل شدید پایین اومده بود . یه متن داده بودن که هرجور دوس دارم بخونمش و هر چی دلم خواس بهش اضاف کنم . نوشتهه خیلی معمولی بود ولی من یه جوری خوندمش انگار بچه اسهالی وسطش خوابونده باشن . مثلا گفته بود : این اتو پارچه زیرش پیداست و قسمتایی که صاف و چروکه معلومه . اینجوری از سوختن پارچه جلوگیری میشه چون زودی متوجه میشی . من خوندم : یه اتو هست خیلی جادوییه آخه شفافه میبینی داری چیکار میکنی . مثلا ببین داره قهوه ای میشه ؟ این یعنی داره میسوزه .(سکوت).برش دار سوووووووووووووووخت

 وسطای خوندنم بود که یه خانم با هیجان اومد تو گفت من مدیر تولید برنامه کودکم و صداتو شنیدم خیلی خوبه. بیا یه تیکه رو باهم اجرا کنیم . وقتی با هم اجرا کردیم و از اون اتاقه بیرون اومدیم صدامونو دوباره پخش کردن . واااااااااااااااای چقد صدای من زشتهههههههههههه من نمی دونستم اینقد فجیعههههههههههههه . همه خوشحال بودن و هی بهم خسته نباشید میگفتن

خانم مدیر تولید شماره مو گرفت و بهم گفت ده سال دیگه که ازت مصاحبه کنن میگن چی شد اومدی رادیو میگی من برا یه برنامه دیگه تست میدادم یه برنامه ی دیگه منو پسندید . خدا کنه ذوقش کور نشه

 

حدیث امروز:

مبادا رفیقت برای قطع پیوند دوستی ، دلیلی محکمتر از برقراری پیوند با تو داشته باشه  و یا در بدی کردن ، بهانه ای قوی تر از نیکی کردن به تو بیاره _امام علی

پیشنهاد امروز:

کارتون پاندای جنگجو رو حتما ببینین خیلی جوکه

اعترافات زمستانی

این منم . تا بخوای ژولیده پولیده . صورتم چر کرده . از لب و لوچه گرفته تا چشمام که عینهو سرماخورده هاس . و صد البته ابروهام که واقعا زجریه واسه خودش . موهامو آزاد گذاشتم و فقط اونایی که جلو چشمم میادو از پشت بستم . هر چی باشه از دم اسبی کمتر روحمو جریحه دار میکنه . حالم داره از پلیور سیاهه که تنمه به هم میخوره . اولین کاری که میکنم اینه که بندازمش توی سبد که جلو چشمم نباشه . البته اینو صبح هم گفتم . همه چی میگه من چاق شدم مخصوصا گونه هام که از همیشه بیشتر تپلی شده ولی صبح که رو وزنه رفتم هیچی دست نخورده بود . برا خوشحالیش یه صبحونه رضا زاده ای خوردم و مثل همیشه بعد از پرخوری دچار عذاب وجدان شدم و بیشتر احساس بیهودگی و بی مصرف بودن کردم و برا سلامتی احساسم هم که شده ظهر مثل آدم خوردم (انصراف از مدل خرکی و گاوکی) و عصرونه شیر سرد سردکی و کشمش . یکم بعد ماست و سس فلفل . و بعدترش که گشنم شد پنیر و گوجه (قرارداد با محصولات آقای گاو) . میگماااااااااااااااا ... هوای زمستون همه رو پیچونده یا فقط این منم که دارم آلبالو گیلاس میچینم؟ 

 

 

حدیث امروز :

سزای آن کسی که تو را شاد می کند بدی کردن نیست _امام علی

پیشنهاد امروز :

مایع دستشویی با رایحه نارگیل خیلی بوی خوشی داره

محرمیاش صلوات

همیشه شب عاشورا خونه داییم آش بوشهری داریم . خونه کوچیکی مامانم سنگی بوده برای همین اقوام مامانم اونجا و خیابون فرودگاه پراکنده هستن . یکی از پسر دایی هام خیلی بامزه اس . دو سالشه . یه صدایی از بیرون اومد گفتم صدای چیه؟ امیر با اون صدای کلفتش گفت مویتووه (ماهی تابه) . تا نگو مامانش داشته براش غذا گرم میکرده این تمام فکرش توی غذا بود . برا دمام زنی هم میگه تمپک زنی (بچه ها بچه ها سی کنین هادی برای دمام میگه دمبام . اییقد ریش خندیدیم. اییقد مسخرش کردیم. ها چیه؟ حالت جا اومد؟Hello مو مسخره میکنی؟ خوردیش؟) . صبح که آش دادن سطل هامو با شیوه های ناجوانمردانه پر کردم و دادم دست پسرخاله ام قاسم تا بیاره خونه . اگه قاسم از پر کردن  آش سیر شد بفهمین کل حاضرین سیر شدن . دیگه پیاده روی برگشتم خونه . حال و هوای خیابون بوی محرم میداد . یه موتوری رد شد من فکر کردم برا اینکه منو بترسونه داره صدا سگ در میاره بعدش دیدم نه از این خبرا نیست . جلویی داره نوحه میخونه و پشتیش صدای سینه زدن در میاره .

 هر چقد حسرت لت زدن پاتیل دایینا تو دلم موند ، دیروز توی جمع وب نویسا دلی از عذا در اوردم . همشم با محمود نصیبمون میشد . خوش بود دعوا میکردیم ، لت ها رو به هم میزدیم . هی میومد تو قسمت آرزوهای من لت میزد . وقتی جاهامونو عوض میکردیم آش های قسمت خودمو میکشوندم اونطرف . آخرش میترسم اشتباهی آرزوی اون برا من برآورده بشه . گفته باشم من حوصله بازیهای پلی استیشن 3 ندارما . بدترش اینکه شوهر پاتیل سید شهداییمو ببره تور کنه .  آقای نوذری هم برامون زیارت عاشورای به یاد موندنی خوند . اینقد زیبا که دلت نمی خواس تموم بشه  و مرثیه حضرت قاسم و امام حسین و سینه زنی بوشهری نشسته ایی . تازشم بچه ها اشتباهی موقع "واحد" بازم دوتایی سینه میزدن . فقط آقای نقطه درست میزد . ما که توی سبزی ولوبیا و برنج پاک کردن نبودیم خونه مریم خانومی هم ریخت و پاش کردیم . اجرشون با امام حسین 

 

نینی 1) دفعه ی دیگه عکس میگیرم 

نینی 2) کسی هم سنگ زیر دندونش رفت ؟ فحش دادی؟ دزد خودتی!

نینی 3 ) ما مامان بابا نداشتیم حلیم گیرمون نیومد . کسی ذخیره حلیم یخچالی نداره؟!!!

حدیث امروز:

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش ، زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند (دکتر علی شریعتی)

پیشنهاد امروز:

اسلام زنده به محرمه . توی محرم امسال حداقل به یه چیز از حرفایی که پای منبر یاد گرفتیم عمل کنیم