الهه و چراغ جادو

تنهایی فقط زیبنده خداست

الهه و چراغ جادو

تنهایی فقط زیبنده خداست

عقده ی پیشنهاد نوشتن

 

پیشنهاد بهداشتی : توی این فصل پاها زیاد عرق میکنه و ممکنه بین انگشتاتون زخمی و دردناک بشه که علتش رشد قارچه . باید پاها رو مرتب بشوریم و بین انگشتها دست بکشیم . ولی مهمتر از همه اینکه بعد از شستن، لای انگشتها رو خشک کنیم چون محیط مناسب رشد قارچ جاهای مرطوبه.

پیشنهاد عاطفی : تا میتونید بخورید . به ماه شعبان "ماه دو دو" هم میگن . یعنی میدوه و سریع میگذره و چشم باز میکنی ماه رمضون میشه . البته این پیشنهاد مخصوص دخترا و پسرای ظریفی مثل منه که خدای نکرده به انداممون دست نخوره.(خوردن و عاطفه رابطه خیلی نزدیکی با هم دارند . قبول نداری از همون دخترا و پسرای ظریف بپرس).

پیشنهاد زورکی : زورمان نمیرسد . بروید بعدی.

پیشنهاد پیامکی : اگر با آمدن "آفتاب" از "خواب" بیدار شویم نمازمان قضاست...میلاد امام زمان مبارک.

پیشنهاد تلوزیونی : شبکه آموزش هر روز ساعت 12 تا 12:20 ظهر برنامه دیالوگ (آموزش مکالمه) انگلیسی میذاره که من خیلی دوستش دارم.

پیشنهاد دلتنگی : اگه دلتون برای پست های من تنگ شده ادامه مطلبو ببینید.

حدیث امروز : وقتی کسی رو دوست داری باهاش مجادله نکن و رقیبش نشو و از کسی راجع اش نپرس چون ممکنه از دشمنش بپرسی و اونم به دروغ چیزی بگه که سزاوارش نیست و اینجور یبینتون جدایی بیوفته. خدا دوستی های دیرینه رو دوست داره . (حضرت محمد)

جوجو ) هر وقت داستان رو تموم کردم روزی یک قسمت میذارم و از خجالتتون در میام . فعلا چون خوب نمی نویسم و وقت ادامه دادن هم ندارم میذاریمش برای بعد . مرسی که همیشه همراهم بودین.

 

 ۲۰۱۰

روزی روزگاری حاجی به من گفت به 2010 همراه اول پیامکی خالی بفرستم تا در قرعه کشی شرکت کند . چندی پیش حاجی شاکی شد و گفت: این چه پیامکی بود فرستادی که ما را گ.ا.ئ.ی.د.ه است؟ (البته دقیقا این جمله را نفرمودند ولی منظور همان بود که عرض کردم.) مرتب از 2010 پیامک می آید که نتیجه بازی را پیش بینی کنید. زن حاجی با هیجان وسط آمد و گفت : حاجی حاجی 2010 شماره کیست؟ حاجی گفت : یکی.

زن حاجی : نه والله حاجی بگو شماره کیست؟ دختر به چه کسی پیامک داده؟!

من : به دیوید بکهام

حاجی بدون اینکه بخندد گفت : مردم جنبه ندارند . صدای دختری شنیده پیامک پشت پیامک میفرستد

زن حاجی با تعجب گفت: شماره دیوید بکهام از کجا اوردی؟ چه میگفت؟

من: انگلیسی خیلی با لهجه حرف میزد درست نفهمیدم ولی بین حرفهاش "بنچ" را متوجه شدم . یعنی نیمکت . فکر کنم میخواست بگوید او را روی نیمکت نشانده اند.

حاجی : شاید منظورش " کاپرلو " سرمربی تیمشان است.

من : نه حاجی. دقیقا گفت بنچ.

زن حاجی که بیشتر از قبل مجذوب شده بود گفت: دیگر چه میگفتید؟

من : گفتم از ایران هستم . فکر میکرد ایرانیها عرب هستند . میگفت شما شاه دارید . گفتم نو! پرزیدنت ، جاست لایک آمریکا. یعنی مثل آمریکا رئیس جمهور داریم .

زن حاجی کمی اخم کرد و گفت : کسی که نمیداند ایران کجا است به چه درد تو میخورد؟

من :روی یک آدم آن سر دنیا هم غیرتی میشوی! :ryhj: او خیلی خوشتیپ و باکلاس است . لباسهایش مد جوانان میشود . نمیدانم درست است یا نه ولی شنیده ام میخواسته زن خود را طلاق دهد.

حاجی لبخندی زد و گفت: زن نگهدار نیست . ردش کنیم برود.

من : آری . به او میگویم لیو آس الون یعنی دست از سرمان بردار.

زن حاجی : نه گناه دارد اینجور نگو

من :

من :

حاجی :

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه و چراغ جادو چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ

چرا ادامه مطلب اینجا نشون نداد؟ روی ساعت نوشته شدن این پست کلیک کنین

أفرین جفره ای جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.theaterbushehr.blogfa.com

سلام خانم پیشنهاد..

به روزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد