-
بر باد رفته
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1387 07:35
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خون دل می خوری بزن و بزن نیم کیلو کم میکنی و اصلا اههههههههههه وقتی من میرم شیراز حتما باید وزن اضاف کنم . از بس بابا صبح نون سنگک گرم و آش شیرازی میخره و توی ماشین هم بستنی و هله هوله های خوشمزه میارن که آدم فقط باید کور باشه که جلوش باشه و نخوره . با این دستگاهها...
-
کشف جدید ماهواره امید
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 23:11
گاهی وقت ها همه جا تاریک است و تو می دانی در آن تاریکی چه چیزی وجود دارد. مطمئنی که اگر چراغ را روشن کنی میبینی همان چیزی را که با خودت هزار جور کلنجار رفته ای که بقبولانی که آنجا نیست. اما هست. بگذار در همان تاریکی بماند . تو که می دانی. چراغ را روشن نکن! چقد جذاب! جذابتر هم میشه . آخه من یه ماه تو چراغ خاموش داشتم...
-
تمام دنیای یک کودک
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1387 22:04
22 بهمن یه بچه انقلابی چادرشو سر کرد و رفت مشتی بر دهان آمریکا زد و اومد . به کسی نگینا . مخفیانه زدم آمریکا نفهمید کار من بوده . راهپیمایی نبود که! پیاده روی بود . راه میرفتیم . برا خودمون حرف میردیم . به دلغک بازی پسرا میخندیدیم . آخه ما توی قسمت خانوادگیه راهپیمایی پیاده روی میکردیم . وقتی این کاماندو ها از بالا...
-
۲۴ ساله میشویم
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 16:59
اول نوشت: قصد داشتم دیشب پست بنویسم . وقتی میخواستم به لحضه های پیک نیک فکر کنم همش تصویر حامد جلو چشمم میومد که با بزرگواری جلوی ما تحمل کرد و غم خودشو مخفی کرد. از ته قلبم فوت عزیزتو تسلیت میگم دیروز با یه جمع دوست داشتنی از بچه های وب رفتیم هلیله . همین اول اولش بگم که تقصیر من نبود . آقای نقطه دیر کرد . ما نبودیم...
-
امان از این انسان دو پا
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1387 01:23
دوستم تعریف میکرد زمانی که توی رفاه کار میکرد بن داده بودن به کمیته امداد خمینی های یه ولات (ترجیحا به فتح واو) . میگه یه صدای هوووووووووی بلندی اومد . تا یه آقا داره از این طرف فروشگاه با خانمش که اون سر دیگه اس صحبت میکنه . یه بند رو زمین بوده اینا هی دنبالش میکنن تا اونطرفش میرسن به یه بچه که به دستش گره خورده ....
-
به روایت تصویر
شنبه 12 بهمنماه سال 1387 13:52
-
متولد دلو
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 11:51
فردا باید یه برنامه رو کامل اجرا کنیم و نوارشو بفرستن تهران ؟ مدیر کل؟ نمیدونم آخه خانمه که تل کرد من خواب بودم درست گوش نکردم ولی توی این مایه ها بود که هنوز نگفته بودن کسی رو بگیرن و خانم مدیر تولید اصرار کرده بود . ولی چون میخوام کارمند حقوق بگیر اونجا بشم باید تایید اونجا هم بشه . ولی اگه نشد هم نشد . خوب؟ تا...
-
استعداد نوشکفته
سهشنبه 1 بهمنماه سال 1387 19:58
امروز چه روز خوشی بود . صبح توی کلاس سفره آرایی تل کردند گفتند ساعت 5/12 بیام برا تست صدا (برنامه رادیویی رویش) . یکی از بچه ها الویه اورده بود یه تزئین چرب پر ملاتی کردیم . شکل برش کیک . باید موادشو مخلوط نکنیم و لایه لایه بچینیم تا لایه ها پیدا باشه و از هم جدا باشه ولی هی کناره هاش قاطی میشد و بچه ها یکی یکی میگفتن...
-
اعترافات زمستانی
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 19:00
این منم . تا بخوای ژولیده پولیده . صورتم چر کرده . از لب و لوچه گرفته تا چشمام که عینهو سرماخورده هاس . و صد البته ابروهام که واقعا زجریه واسه خودش . موهامو آزاد گذاشتم و فقط اونایی که جلو چشمم میادو از پشت بستم . هر چی باشه از دم اسبی کمتر روحمو جریحه دار میکنه . حالم داره از پلیور سیاهه که تنمه به هم میخوره . اولین...
-
محرمیاش صلوات
جمعه 20 دیماه سال 1387 15:03
همیشه شب عاشورا خونه داییم آش بوشهری داریم . خونه کوچیکی مامانم سنگی بوده برای همین اقوام مامانم اونجا و خیابون فرودگاه پراکنده هستن . یکی از پسر دایی هام خیلی بامزه اس . دو سالشه . یه صدایی از بیرون اومد گفتم صدای چیه؟ امیر با اون صدای کلفتش گفت مویتووه (ماهی تابه) . تا نگو مامانش داشته براش غذا گرم میکرده این تمام...
-
چراغ جادوی من
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 01:20
این روزا آمار فول های من فجیع زیاد شده . یعنی همیشه زیاد بودآ ولی نه دیگه این قد! مثلا وقتی دانشجو بودم توی اورژانس مامایی یکی اومده بود نمیذاشت معاینه بشه . پرده دور تختش کشیده بودیم که پسرای اینترن (پزشکی) نبینن . با سلام و صلوات اجازه داد ولی وسطای کار جیغ کشید نذاشت . گفتم تا اینجا تو رفته بذار تا تهش بکنه دیگه ....