به
نام خدا . یادم نمیاد شنیده باشم کسی بگه نگین چقد خوش بود . چقد خوش بود
. امشب جشن تولد حضرت محمد بودیم .
چقد دلم میخواس مثل بچه آدم سر موقع بیام که بتونم سیر کنار دوستای وبمون باشم ولی
به قول محمود یه چیزی من بر آبه یا توی همین مایه ها . با کلاس حرف میزنن آدم یادش
نمیمونه . تمام صندلی ها پر بود که جلوی جلو برا من و الهام و بهار جا پیدا شد .
خوشه کنار چندتا آدم باحال بشینی دست بزنی نه اینکه این طرفت یه پیرمرد باشه و
اونطرفت خانواده یک معلول ذهنی . آخه بچه ها جشنو برای اونا ترتیب داده بودن .
برای همین من جاگیرک نداشتم هی میلولیدم بین بچه ها . به محض اینکه آهنگ بندری زدن
(چه گروه موسیقی خوبی بود آفرین به انتخابتون) زوم کردیم رو آقاهه که معلول ذهنی
بود(آفرین به انتخابمون)
. انگشت اشاره شو بالا اورده بود آروم تکون میداد . بعدش که آهنگ تندتر شد
بندری دست زد ولی تسبیح توی دستش مزاحم بود پرتش کرد روی میز و آخرش که آهنگه داشت
کولاک میکرد دوتا دستاشو هوا کرد و رقصید. با اینکه چیز خنده داری بود ولی من
بیشتر از این خوشحال شدم که امشب بهش خوش گذشته بدون اینکه کسی دستش بندازه چون
این جشن برا شادیه اوناست . یه پانتومیم بود که یکی با آهنگ "دلغک" محمد
اصفحانی میرقصید . گفتم چه خنکه
. وقتی تموم شد گفتند که این آقا ناشنوا بوده!
چه
عجیب وقتی آهنگ میگفت >به زمین خوردن دلغک...> اون خودشو می انداخت یا بقیه
چیزایی که مناسب آهنگ رفتار میکرد . لب خونی مجری هم کرد و باهاش صحبت کرد . چندتا
پسر توی جشن خیلی سروصدا میکردن مجری توی میکروفون خیلی خوشمزه ضایعشون کرد . من
میخواستم وارد سالن بشم(برا امر دست به آب نرفته بودما فکرا اینور اونور نره
) که همون موقع بچه ها داشتن اونا رو بیرون میکردن . قلبم خیلی خیلی ترسید آخه بچه
های وب خیلی خوش اخلاق هستن و من تاحالا عصبانیتشونو ندیده بودم . میگفتن چند سری
رفتند آروم بهشون تذکر دادند گوش نمیکردن . خوشم اومد از جذبه دوستام
مرسییییییییییییی . آخر جشن مصاحبه کردند . الهام هم حرف زد . بعد از مصاحبه الهام
خیلی هول شده بود دوس داشت زودتر از محل جنایت دور بشیم
. بهار هم وقتی هوس میکنه
بره توی حیاط دیگه غیر قابل کنترل میشه . من دوس داشتم تا آخر آخرش که همه میرفتن
و فقط خودی ها بودن بمونیم مثل عروسی هست که میگن شب همگی به خیر برین بعدش خیلی
خوش میگذره هاااااا
جوجو1)
من نمیدونستم پای آقای نوذری (مجری و دوست هممون) شکسته وقتی دیدم یکی از پاهاش دمپاییه
فکر کردم هولکی رفته روی سن حواس اش نبوده
جوجو 2) صبح مامان کولی ام کرد تا کمکش آشپزخونه تکونی کنیم .زهره گفته بود ساعت 11 میاد برا بردن حنای سفره جشن . منم که میدونستم و مامان نمیدونست نیم ساعت دیگه وقت عزیز موعود فرا میرسه بهش گفتم تا وقتی برا حنا بیان کمکت میکنم بعدش میرما . آغا 11/5 شد و ما هلاک شدیم و خبری نشد . تل کردم گفتم نجاتم بده کجایییییییییییییی؟ ساعت 12 همین که تحویل دادم مثل مرغ پر کنده از آشپزخونه متواری شدم
حدیث امروز:
دوست بسیار گیرید که پروردگارتان بسیار باحیا است و شرم میکند که بنده اش را در میان دوستان عذاب کند _حضرت محمد
پیشنهاد امروز :
وقتی 30 و خورده ای مرتبه بعد از نماز بگی خدایا تو بزرگی خدایا شکرت خدایا تو اشتباه نمیکنی، حس میکنی خدا میدونه داره باهات چیکار میکنه و این خیلی بهت انرژی میده . اینا معنی فارسی تسبیحات حضرت فاطمه اس . همیشه زبون خودت بیشتر توی عمق وجودت اثر میذاره . امتحانش کن
صد بار از این خانه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام بر آیید
گر قصد شما دیدن آن خانه جانست
اول رخ آیینه بصیقل بزدایید
.
.
.
منم مدتیه سعی میکنم رخ آیینه خودمو بصیقل بزدایم
اینجوری خیلی از رفتارها رو بهتر درک میکنم
ممنونم
سلام .
خدا را شکر که این جشن به خوبی برگزار شد . اجرتون با صاحبش . دلی را شاد کردید ، حتما خداوند دلتون را شاد میکند . لبتان پر خنده باشد انشالله .
زحمتو بچه ها کشیدن من فقط مهمونی جشن رفتم
امیدوارم سالخوبی در پیش رو داشته باشی
برای تو و شوهر بد غذای مهربونت و اون یه نصفه نینیه هم همینطور :پییییی
مژگانم میدونی تو اولین کسی هستی که برام دعای عید کردی؟
خیلی دوستت دارم
خوش به حالت خوش حالی حضار رو دیدی
هدف خوشحالی بود که فکر کنم حاصل شد
آره اونم چه دیدنی
برا من و ایشالا همه اونایی که اومدن حاصل شد
سلام آجی /. به حساب خودم خانوم حسینی رو آورده بودم که خیلی راه نرم .. آخه دکتر گفته اگه زیاد راه برم دیگه پام با مشکل مواجه می شه و درس نمی شه /. ولی اینقد استرسم بالا بود که نمی تونستم ... امروز باید دوباره برم دکتر ... دیشب تا صب واویلا داشتیم /. ولی الحق دس همتون درد نکنه ... بخاطر حضورتون و بخاطر لطفتون /. موفق باشید /.
خو سی چه ایجوری سر خوت در میاری . اییقد راحت راه میرفتین که مو تا دمپائیتونو ندیدم متوجه نشدم پاتون درده . استراحت کنین ایشالا بلا دوره . سنگ تموم گذاشتین
ها سیلام خوبی جیگر؟
حنا خیلی خوشگل شده بود دستت دردنکنه
سلام
سلام خوبی؟
دست شماهم درد نکنه برای حنا
مرسی :پی
مرسی الهه خانم .. دست شما هم درد نکنه .. مغصی...
شما هم مغصی آقا بابک "-:
کاش تا آخرش می موندی
آره s-:
خیلی خوش بود .
ولی از اونجاهایی که گفتی حرکاتشون با مزه بود و اینا یکمی خوشم نیومد !
راس میگی نرگس . با اینکه اونا کلی برا خودشون کیف میکنن ولی من ته دلمو بغض میگیره
می توام بیدی؟
ها . می توام بیدی؟ کجا بیدی؟
مو عامو مثه بوق جمع آقی فیلمبردار مستقر در راه پله ی مرکزی بیدم و به امر خیر عکاسی مشغول!
من متوجه شما نبودم . اصلا یادم نمیاد
فقط افشین و محمود میدیدم عکس بگیرن
مطمعنن خوش گدشته.. خوش به حالتون.. سعادتی بود که برای ما حاصل نشد.. انشاالله دفعات بعد.. تزیین حنا که عالی بود.. دلم واسه بهار تنگه. خیلی دوست دارم ببینمش.. از طرف من هم تو بوس. هم الهام بوس هم سیما بوس هم بهار بوس بوس
منم آپم
بوس بوس
رضوان از دیدن کامنتت خیلی خوشحال شدم
جای تو خالی بود
البته روی پام . آخه صندلی ها همه پر بود :دیییییییی
هم رضوان بوس
دیدی آخرش نمایشگاه نرفتم :))
سلام الهه جون
عیدت مبارک
چه شلوغ پلوغی بوده ها! جالب بود:)
از آشپزخانه متواری شدی؟ :)))) منم گاهی آرزو می کنم از آشپزخونه متواری بشم. ولی چون خودم مامانم این آشپزخونه با قوه ی مغناطیسی عجیبی جذبم می کنه :)))
وقتی آشپزخونه مال خودت باشه لذتبخشتره
اگه دست خودم بود نصف ظرفایی که توی کابینت گذاشته رو میدادم فقیر
به جای کباب پز و وسایل برقی بدون استفاده هم چیزایی میذاشتم که بیشتر حال میکنم
سلام الهه ی ناز خوبی؟
سال نوت مبارک باشه ایشالا همیشه به شادی و سلامتی
کمی تا قسمتی ابری
برای تو هم مبارک :x
سلام . ببخشید برای تاخیر چند روزه . از آنجا که اینترنت من خراب بود و هندی ها خیلی خوش قول هستند من باید تبریک عید را با چند روز تاخیر به شما تبریک عرض کنم .
انشالله سالی سرشار از خوشی و شادی داشته باشید .
تبریک عیدی که توی وبت گذاشته بودی خوشگلترین تبریک سال به افق بوشهر بود :-"
اون اختراع مرده شوری که خیلی چیز خوبی بود
مگه مرده شستن آداب خاصی داره؟
مثلا از سر شروع کنن بشورن
یا رو پهلو راست بخوابونن و سه بار آب بکشن :)) ...
اصلا بذار یه نکته بهت بگم
غسل دو نوع داره
غسل آدم زنده ها
من زیاد تو کار میت نیستم
یکیش اینه که کامل بپری توی آب
اینم به قول خودت از این ور دستگاه میره و شسته برمیگرده
راسییییییییییی کنار تجارت گولی و کروک هنوز وقت میکنی باشگاه بری؟ نذار بدنت آرنولدی بشه اگه یه مدت ولش کنی بدجور میزنه هیکلتو بدفرم میکنه
برا دوتا حواسپرتی که نوشته بودی من تا آخر ماجرا با داستانت پیش رفتم و آخرش عینهو خودت شوکه شدم
انگار مغزم مور مور شد وقتی پرده حواسپرتی از جلو چشمام کنار رفت
در مورد پلیس هند که نوشته بودی و کلا همه پلیسا فرق نمیکنه تو مدارکت کامل باشه یا نه
اگه بخوان، به گوز نکنده هم میتونن گیر بدن
سلام الهه خانوم من احتمالا آدرسو نداشتم . اخه هر چه لینک رو کلیک میکنم نمی اومد از وبلاگ مسعود دیدمت . خونه تکونی مبارک .
دختر هزار چهره
واخ واخ واخ چه گرد و خاکی گرفته اینجا . مثل اینکه نویسنده اش عیدی زیاد گیرش اومده ،داره فکر میکنم باهاش چه کار کنه . دست ما رو هم بگیر ، بخدا ثواب داره ( خنده )
شایدم عیدی گیرش نیومده و نتونسته کارت اینترنت بخره
این چطوره ؟ :))
سلام الهه خانوم . آره اشتباه گرفته بودم . ازتون خوشم اومد . بخصوص که اهل نمایشنامه و داستان هم هستید . خوشحال میشم به نوشته های من سر بزنید .
رمانهای عاشقونه و شاد خیلی دوس دارم
ولی رمانتیک با جمله های فلسفی اصلا
شما لطف دارین
سلام . مرسی که به من و وبلاگم لطف داری . پاسخ تون رو خواندم خیلی زیبا بود . چشم حتما توجه میکنم . در مورد حواس پرتی ها هم بگم که بعضی وقت ها دست خودم نیست ( خنده ) . مجددا مرسی .
شاد باشی و خندان
مگه میشه آدم حواسپرتی کنه و دست خودش باشه؟ :p
سیلام
تو هم مثل من آپ نکردی توی این مدت که!!
حالا ما نبودیم تو کجایی؟!!
آپم بدو بیا
توی هپروت :">
کلامم تلخ بود چند بار نوشتم ولی جلو خودمو گرفتم
باشه...سی تو جام اخلاق میدم
بد خبطی کردی
تا جام اخلاق ندی شلوار تو پات نمی مونه
بخاطر صداقتت :دی
مثلا تعریف بود دیگه! :دییییییییییی
سلام
عیدش مبارک
خوبی
ببینم این عکس پاینیا خودتی
عروسیت بوده چه زودم بچه دار شدی
روسری هم که نداری
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱۱۱۱
عید اونم مبارک
چادر به این عریضی بازم کمته؟! :p
مرسی سر زدی.
امیدوارم همیشه خوش باشی
و سال خوبی داشته باشی.
بستگی داره آ دم چه جوری نگاه کنه! که خوبه یا نه؟
امیدوارم به همه روزای زندگی از طرف خوبش نگاه کنی.
عیدت مبارک.
سلام الهه مهربونی پیشنهاد امروزتون رو پذیرفتم قبلا هم بارها تجربه کردم اصولا آدم گاه گاهی بشینه وبا خدای خودش با زبون مهربونی خودش حرف بزنه وحس کنه که اون خیلی قشنگ درکت می کنه اگه واقعا به این باور یقین داشته باشه می تونه حتی جواب هم بگیره خوشحال می شم با نگاه مهربونتون به من هم نگاه کنید
وای این پست برای خیلی وقت پیشه !