"دوستت دارم" را 

من دلاویزترین شعر جهان یافته ام ! 

این گل سرخ من است 

دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق ، 

که بری خانه دشمن ،

که فشانی بر دوست ! 

در دل مردم عالم  ... به خدا ...

نور خواهدپاشید ...

روح خواهد بخشید. 

تو هم ای خوب من! این نکته به تکرار بگو 

این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت 

نه به یک بار و به ده بار ، که صد بار بگو 

"دوستم داری" را از من بسیار بپرس 

"دوستت دارم" را با من بسیار بگو  

                                                       (فریدون مشیری)

 

خاطره در ادامه مطلب


 

 

زن حاجی موجود بسیار جالبی است . صبح موقع سحری است . اذان میگویند . زن حاجی همچنان آب می نوشند .پسر حاجی با فداکاری تمام خودش را به او میرساند و میگوید نخووووووووووور اذان شده است . زن حاجی همانگونه که تند تند آب می بلعد توضیح میدهد : گلوم خشکه آ !

خیلی ممنون ! تا چقدر این پسر حاجی میگفت میخواهی ما را سیاه کنی تو روزه نیستی خودم میدانم. و من اندکی تا قسمتی سرخ می شوم

خیلی کم پیش می آید که من سحری بخورم . یکبار که نزدیکی های اذان بیدار شده بودم بدجور هوس خوردن نان بربری گرم شده و پنیر و گردو کردم. مشغول خوردن بودم که اذان گفته شد . این ته زبان هست که در آن قسمت پرزهای چشایی زشتی وجود دارد؟ همانجا خمیری از نان و پنیر مانده بود . به بقیه اعلام کردم که نه میتوانم تفش کنم و نه اجازه ی قورت دادنش را دارم . زن حاجی راهنمایی میکند : یکم آب رویش کن درست می شود!