بوشهر یکپارچه شاهین

 

سلامٌ علیکم جمیعا و رحم کنه الله به کسی که ما تو بُردش میخوریم انننننننن شاء الله . میبینم که ولنتاین هم داره نزدیک میشه و به به . ولنتاین ، سپندار مذ یا هر چیز دیگه . مهم روز عشقه که خیلی عشقه . یه پسر خاله دارم اسمش مسلمه با یه عالمه دوس دختر که براش میمیرن . بخوشکه شانس که احتمالا امسال نمیشه کادوهای ولنتاینشو ببینیم آخه نامزد کرده . من نمیدونم این دخترا چطور روشون میشه شورت هدیه میدن . این روزها بوشهر در جشن و سروره . هر جا میری حرف تیم شاهینه . یه جورایی توی گلوت غرور سنگینی میکنه . عادل و ممد (پسر عمه هام)(من 8 تا عمه دارم)(مثل چاه بی بن از تو اقوام ما بچه بیرون میاد)(تازگی بعد 16 سال یکی از عمه هام ناخواسته نینی دار شده و اونم به جمع چاه بی بن بچه های اقوام پیوسته)(اسمش پونه اس . فکر کنم یکی دو هفته شه)(داشتم میگفتم عادل و ممد) و یکی دیگه (دانیال) ساعت 1 شب رفته بودند دم استادیوم زنبیل گذاشته بودند . شب سرما بدون پتو . خود بوشهر که یکپارچه شاهینی هستند  ولی عادل میگفت دهاتیآ ریخته بودند برای پرسپولیس و از ترس لباس شاهین پوشیده بودند کتک نخورن . من که جـِنگ پرسپولیسی ام از ته قلب میخواستم شاهین اونو سوراخ سوراخ کنه . رضا هی لفتش میداد نمیرفت استادیوم  اینقد منگه سرش دادم و گفتم اگه شاهین ببازه مقصرش تویی! که آقا رضایی ساعت 12:30 ظهر رفت . کار خدا جا براش پیدا شد . چون تا ساعت 8_9 صبح استادیوم تکمیل بود . بعد از بازی ، با طیبه (دوستم) رفتیم میدون امام . غلغله بود . بدجور ماشینا تو هم پیچیده بودند . توی میدون بزن و برقص داشتند . قسمت بلوار بیشتر خانواده بود جنبه رقصش کمتر بود و بین این دو گروه هم ماشین ها و موتوریها بوق های ممتد میزدند و پرچم تکون میدادند . توی میدونی ها تو هوا میپریدند و شعرهای فوتبالی شاهینی میخوندند و میگفتند روبرو جواب بده . ولی ما بی بخارتر از این حرفا بودیم . کم کم پلیس همه رو متفرق کرد و همین که یکی فشفشه میزد یه گله پلیس طرفش میدوید . داخل میدون نشستیم و به کاروانهای شادی که گه گاه حرکت میکردند نگاه کردیم و بی اختیار باهاش جیغ میزدیم . البته با حالت صدا خفه کن! که با سروصدای بوق ها خنثی میشد . پویا تل کرد گفت میخوام بیام پیشتون . از اولی که ما میدون امام بودیم چند تا پسر سیریش شده بودند . رد میشدند میگفتند الان گل چندمی هستین؟ تا اینکه یکیشون اومد کنارم نشست گفت دوستم از شما خوششون اومده . گفتم بدو! بدو! الان دوس پسرم میاد (میفهمیدم پویا بی غیرت تر از این حرفاست ولی اونا که نمیدونستند!). دوستشم اومد کنارش. باور که نمیکردند! پویا با اون صدای کلفتش از پشت سرمون گفت سلام . اون دوتا از ترس نیم خیز شدند . پویا رو فقط گذاشته اند برای مسخره بازی . وقتی ناراحته بیشتر شیطون میشه . بعضی وقتا اینقد انرژی داره که راسی راسی فکر میکنم مست کرده . حالا مست هم کنه که به من لو نمیده . پریروز خیلی حساس شده بودم . بی خودِ خُل بغضم میگرفت . شب که تل کرد فقط خندیدیم و جوک و معما گفتیم (رحم پول موبایل کردیم که قطع کردیم). میگفت چرا بهم نگفتی حالت خوب نبوده میومدم پیش ات اونقد میخندوندمت که همه چی یادت بره . بعضی وقتا ما قدر آدمای اطرافمونو نمیدونیم و فقط بلدیم نق بزنیم که ای دنیا

 


جوجو ۱) جواب کامنتهای پست قبلی رو نوشتم

 

حدیث امروز:

هر کس میخواهد کاری کند و مشورت کند خداوند به درست ترین کارها راهنمایی اش میکند (حضرت محمد)

پیشنهاد امروز:

دیگه دوغ ایشملی نگیرین خیلی بدمزه شده