یکی
بود یکی نبود .توی زمانهای خیلی دور دوتا برادر بودن که خیلی همدیگه رو دوس داشتن
ولی یه روز سر تقسیم کردن نمیدونم چه سهمی بوده که دعواشون میشه و یکی از برادرا
که اسمش یوسف بود میذاره از اون شهر میره . اونیکی برادر که پشیمون شده بود کلی
دنبال کوکا یوسفش میگرده ولی هیچوقت نمیتونه پیداش کنه تا اینکه میمیره . بعد از
اون روحش به صورت یه پرنده در میاد که تا همیشه برای عزیز از دست رفته اش میخونه و
وقتی داره آواز میخونه احساس میکنی داره میگه : *کوکیسوووووو(کوکا یوسف) / کوکیسووووووو /دوتا تووووووو/یکی مووووووو!
برادر
آبابایی (پدربزرگم) عجیب از نردبون میترسید ولی خیلی راحت از درخت نخل بالا میرفت .
این خیلی با بابام دوست بود . یه بار وقتی از سر کار بر میگرده روی درخت دوتا تخم *کوکیسو میبینه و برای بابام میاره . اونوقتا
بابام از اون کبوتر بازای حرفه ای بوده . تخم ها رو میذاره زیر پای یکی از کبوتراش
که خیلی بچه دوست بود و خلاصه جوجه میشن ولی هنوز خوی وحشی توی وجودشون بود و هیچ
جوره حاضر نمیشدن توی کُله (خونه ی کبوترا) برن وبابام بالشونو قیچی میکرد که فرار
نکنن . تا اینکه بزرگ میشن و به اونجا اخت میگیرن . روی درخت توی حیاط می خوابیدن
و بعدش پرواز میکردن توی صحرا پیش بقیه کوکیسوها و موقع دون پاشیدن بابا برا
کبوترا بر میگشتن . مثلا میدونستن ساعت 9 صبح و 4 عصر وقت دونه اس . ولی یه شب
گربه خانم همسایه میاد و هر دو رو میخوره . وقتی حیوون خونگی داشته باشین میدونین
که براتونمثل یه عضو خانواده می مونه .
آبابا هم یه ماهی سر قلاب میزنه و کمین میکنه برای گربه و بعدش تا میخورده میزنه
به گربه تا اینکه میمیره . آبیبی هم که باردار بود جیغ میزد و میگفت ولش کن گناه
داره . وقتی بچه ی توی شکم آبیبی مرد همه میگفتن به خاطر آه گربههه بود
از
اون طرف آبابایی از نردبون و ساختمون های بلند نمیترسید ولی نمیتونست روی درخت بالا
بره .یه بار یه پرنده شکاری و قیمتی (؟)
که بهش میگن "چرخ" (شاید اسم کتابیش یه چیز دیگه باشه) به سرعت دنبال یه
کوکیسو میکنه و کوکیسو میره لای شاخ و برگ یه درخت و از اونطرفش در میاد ولی چرخ
همونجا گیر میکنه . آبابایی به شوق پرنده با هزار جور ترس و زحمت خودشو بالا
میرسونه و اونو لای دستمالی میپیچه و میبره شهر (ما بوشهریها به بازار میگیم شهر)
که به پرنده فروش ها بفروشه . وقتی اونو نشون میده همه تعجب میکنن و میگن اینو چه
جوری گرفتیش ! خوب بوده نخوردتت . این یه
جور عقاب وحشی خیلی خطرناک و غیر قابل اهلی کردنه
جوجو 1) * اسم واقعیش فاخته اس . همون یاکریمه (؟) یه پرنده خیلی کوچیکه
که رنگش خاکستریه . مثل یه حلقه ،پرهای
دور گردنش یه رنگ دیگه اس . رنگ سیاه . جوری که انگار به گردنش طوق بسته . اگه رنگ
قرمز باشه بهش میگن کُری . چون آواز بلد نیست و کـُرکـُر میکنه . اینجوری:
کُررررررررررررررررر
جوجو 2) قبلنا من وبهای به روز شده رو
از وب یکی از بچه ها میگرفتم ولی به دلایلی نشد و رفتم وب آقای دهقانی که دیری نپایید که
این جوری سایتش پکید و حالا نوبت محموده . همین روزا منتظر فیلتر شدنی انفجاری
چیزی از طرف وب محمود باشین . بدخواه مدخواه دارین بگین حله ها ؟! خلاصه این محمود
خونننننننن به جیگر ما کرده . مثل سر کچل گل به گل ناقصی داره (نشون به اون نشون
که حتـــــــــــــــی وب الهه گلی هم جزءشون نیس)