چراغ جادوی من

این روزا آمار فول های من فجیع زیاد شده .  یعنی همیشه زیاد بودآ ولی نه دیگه این قد! مثلا وقتی دانشجو بودم توی اورژانس مامایی یکی اومده بود نمیذاشت معاینه بشه . پرده دور تختش کشیده بودیم که پسرای اینترن (پزشکی) نبینن . با سلام و صلوات اجازه داد ولی وسطای کار جیغ کشید نذاشت . گفتم تا اینجا تو رفته بذار تا تهش بکنه دیگه . یهو سکوت شد بعدش از پسر و دختر همه زدن زیر خنده . امروز توی کلاس سفره آرایی یکی از دخترا داشت پیچیدن سمبوسه یادم میداد . گفت آخر سر این تیکه رو میکنی اینجا . گفتم خوب بکنش . هیچ عکس العملی نداد . اخمامو تو هم کردم گفتم خوب بـُـــــکـنش دیگــــــــــــــــــــه . واااااااااای کلاس پیچید طرف ما  . یا چند روز پیش لبمو مث نینی لوسا اوردم جلو گفتم مامانم شیرمو ماس کرده . (آخه من صبح ها دوس دارم شیر که یکمی نسکافه توش باشه بخورم . بیدار شدم تا مامان ازش ماست درست کرده ) . چرا من اول حرف میزنم بعدش دو زاری ام میوفته ؟

آدما به هیچی راضی نمیشن .    من   ..  گونه  ..  نمیخوام   ..  اینقد که بقیه دوس دارن و میرن می کارن من ازش خوشم نمیاد . یعنی چی وقتی میخندی دوتا تپلی رو صورتت بیاد بالا . یا وقتی عکس میگیری اگه از بغل باشه قشنگ همچین میرینه تو عکس (مث اون عکس فارغ تحصیلی ام هست آ ...)

بعد از تاسوعا عاشورا تست صدا دارم . صدام که نینیهه اخلاقمم خیلی لوسه . وقتی مریض میشم گریه میکنم (دیدین بچه هایی که مریض میشن الکی هی گریه میکنن؟) و امروز یه چیز دیگه از خودم کشف کردم . بهار وقتی کوچولوتر بود (یکی دو سالش بود) الهام رفت عکاسی و اونو پیش ما گذاشت . بهار اولش خیلی گریه کرد بعدش اینقد روی مبل عربی یه وری نشست و روشو از ما گرفت (آخه بغلش کرده بودیم که طرف مامانش نره) تا اینکه خواب رفت . اینقد طفلی بوووووووووووووووود . خیلی عجیب وقتی شب الهام برگشت بهار محللللللل مامانش هم نذاشت . جوجه ها هم قهر بلدنا نه؟  حالا شده قضیه امشب من . قهر که نه ولی یه بغضی تو گلومه . از این بغض لوسا که دلیلش لوس تره ها . از همونا !

کوچولوی 1)  پس از پرتاپ کفش یک خبرنگار عراقی به سمت بوش صدا وسیما از صبر وبردباری خبرنگاران ایرانی هنگام سخنرانی احمدی نژاد تشکر کرد

کوچولوی 2) عزیزی جان با هیجان و افتخار بهم میگه فلانی آدرستو میخواس دادمش  . حالا همیــــــــن فلانی شونصد بار با هزاران ترفند بحث رو به وبم میرسوند و من خودمو به نفهمی میزدم  . پست بعدیا درباره اش میگم 

 

  

 

حدیث امروز :

آخر هر چیزی خوب میشه . اگه خوب نشد بدون هنوز آخرش نشده (چارلی چاپلین)

پیشنهاد امروز:

فکر کن چه کاری هست که همیشه آرزوشو داری . کشیدن نقاشی غروب با مداد رنگی کنار ساحل ؟ درست کردن یه غذای اختراعی ؟ یا حتی مانیکور کردن ناخن انگشت کوچیکه!